اشعار خودم
شعر های عاشقانه
در اين دیار حسرت واله و شیدا شدم من از غریبی هیچ کس نشد هم راز من تنهای تنها در این دشت غمها شدم من در این دشت پر از خارو خاشاک خاری در پی قطره دریا شدم من باد از هر طرف میبرد ارزوهایم را ارزو به دل در امید فردا شدم من ناگاه رهگذری امدو دلم را ربود در پی عشق او اواره صحرا شدم من ان رهگذر اشنا همان غم بود در این دشت پر غم باز دلشکسته تنها شدم من
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط:
در ديار غربت بی کسو تنها شدم من
برچسبها:
قالب ساز آنلاین |